امید به زندگی در ایران به بیش از 75 سال رسید ، اَبَر بحران سالمندی در کمین جمعیت ایرانی
به گزارش وبلاگ دخترانه ها، رئیس مرکز تحقیقات سالمندی گفت: ما قطعا در سال های آینده دچار ابربحران سالمندی خواهیم شد، سالمندی زلزله نیست که نتوانیم آن را پیش بینی کنیم بلکه با آمار و ارقام می توانیم این کار را انجام دهیم و مسائل را حل کنیم اما اقدامی برای برطرف این مسائل صورت نمی گیرد.
به گزارش وبلاگ دخترانه ها، کاهش نرخ باروری از سویی و پیشرفت علم و تکنولوژی به ویژه در حوزه بهداشتی و درمانی از سوی دیگر، باعث افزایش جمعیت سالمند و شکل گرفتن پدیده سالمندی جمعیت کشورمان شده است. سرشمای های اجرا شده در کشور ما نیز نشان دهنده روند رو به رشد سریع سالمندی جمعیت است که بسیاری از کارشناسان به دلیل نبود زیرساخت های کافی برای مواجهه با این مسئله، از آن به عنوان بحران یا ابَربحران یاد می نمایند. برای آنالیز ابعاد این مسئله با دکتر احمد دلبری رئیس مرکز تحقیقات سالمندی و متخصص طب سالمندان از دانشگاه کارولینسکا سوئد گفت وگویی داشتیم که در ادامه مشرح بخش نخست این گفت وگو آمده است:
در حال حاضر چند نفر سالمند در کشور داریم؟
در حال حاضر 10.7 درصد جمعیت کشور را سالمندان یا افراد بالای 60 سال تشکیل می دهند که شامل 9 میلیون و 300 هزار نفر در کل کشور می گردد.
شرایط سالمندی در ایران نسبت به سایر کشورهای جهان چگونه است؟
به پاس زحماتی که در سالهای اخیر در حوزه بهداشتی و درمان کشیده شده است، امید به زندگی در کشور افزایش یافت به طوری که در سال 1335 امید به زندگی در کشور 37 سال بود و در سال 1395 این عدد به بیش از 75 سال رسید!
بنابراین در 40 سال گذشته درصد جمعیت افراد بالای 60 سال دو برابر شده اما در آینده دو برابر شدن جمعیت سالمندان، در 20 سال اتفاق می افتد و انتظارمی رود در سال 1430 این عدد به بیش از 30 درصد جمعیت کشور برسد!
این در حالی است که در کشور فرانسه 120 سال طول کشید تا مقدار جمعیت سالمند از 10 به 20 درصد برسد؛ در کشور سوئد دو برابر شدن جمعیت سالمندان، 90 سال طول کشید اما روند دو برابر شدن جمعیت سالمند در کشور ما 20 سال طول خواهد کشید.
بیشتر بخوانید:
- اینفوگرافیک | روند قابل تأمل آمارهای جمعیتی در ایران | پیش بینی جمعیت ایران در سال 1432
چرا سرعت افزایش جمعیت سالمند در ایران بیشتر شد؟
دلیل این است که بیش زایی در دهه 60 رخ داد؛ در دهه شصت و هفتاد رشد جمعیت بسیار زیادی داشتیم و از سوی دیگر از نظر بهداشتی و درمانی، شرایط بهتری پیدا کردیم و طول عمر و امید به زندگی افراد بیشتر شد و با بهبود مراقبت های بهداشتی، مقدار مرگ و میر نوزادان و کودان نیز کمتر شد که این مسئله باعث افزایش رشد جمعیت سالمند در کشور ما در سال های آینده می گردد.
این در شرایطی است که کشورهای پیشرفته به موازات افزایش جمعیت، زیرساخت های لازم برای افزایش جمعیت سالمند را نیز فراهم نموده اند و از آن به عنوان یک صنعت استفاده نموده اند در حالی که در کشور ما چنین اتفاقی نیفتاده است و سالمندی را تبدیل به بحران کردیم.
چرا در ایران از سالمندی به عنوان یک بحران یاد می گردد؟
زیرا با توجه به شرایطی که در پیش رو داریم به نظر می رسد با یک عقب افتادگی 50 تا 60 ساله در حوزه سالمندی مواجهیم و بیم آن می رود که در کشور ما با توجه به اینکه آمادگی رویارویی با این حجم از جمعیت سالمند و به خصوص سالمندان آسیب پذیر را نداریم؛ این فرصت تبدیل به یک بحران و چه بسا به یک ابربحران تبدیل گردد!
ما تجربه بیش زایی دهه 60 را به خوبی به یاد داریم؛ از نیروی جوان که عامل توسعه است به خوبی استفاده نکردیم و در نتیجه بخشی از این نیروها به جای عامل توسعه به عامل آسیب تبدیل شدند. آسیب های اجتماعی فعلی ناشی از ناکارامدی مدیریتی ما در این برهه زمانی بود و قضیه زمانی بدتر می گردد که بدانیم مسائل حوزه سالمندی، حدوداً 5 تا 6 برابرحوزه جوانان است. زیرا اگر جوانان عایدی مناسبی پیدا ننمایند و مسکن نداشته باشد یا ازدواج نمی نمایند و یا حداقل توان اشتغال به مشاغلی نظیر کارگری برای گذران امور روزمره خود دارند اما سالمندی که دچار سکته مغزی یا مسائل و بیماری های خاصی می گردد احتیاج به افرادی دارد که از او مراقبت نمایند در حالی که زیرساختها برای مراقبت از سالمندان به خوبی مهیا نیست و نیروی مراقب نیز کم داریم.
از سوی دیگر سالمندی جمعیت کشورمان در شرایطی در حال وقوع است که اسناد بالادستی به میزان کافی نداریم و اولویت کشور نیز حوزه سالمندی نیست؛ در چند سال آینده بیشترین رشد سالمندی جهان را در ایران خواهیم داشت و فرصتی نیز برای برطرف این مسائل باقی نمانده است!
به نبود اسناد بالادستی کافی در حوزه سالمندی اشاره کردید؛ سالهاست که گفته می گردد سند ملی سالمندان آماده اجراست اما تا به امروز خبری از اجرای آن در کشور نبوده؛ ماجرا چیست؟
سند ملی سالمندان در برنامه سوم توسعه ابلاغ شد که در آن دولت مکلف به ورود به حوزه سالمندی شد؛ در سال 1383 دستورالعمل اجرایی این سند ابلاغ و قرار شد سند ملی سالمندان نوشته گردد. در این دستورالعمل آمد که هر سه ماه شورای ملی سالمندان در کشور تشکیل گردد و هر 6 ماه یک بار به ریاست رئیس جمهور یا معاون اول وی برگزار گردد یعنی تا الان باید 64 جلسه شورای ملی تشکیل می شد و 32 جلسه آن با رئیس جمهور یا معاون اول برگزار می شد اما تا به امروز کمتر از 20 جلسه شورا شکل گرفته که آن جلسات نیز خروجی خاصی نداشته و در هیچ یک از جلسات نیز ریاست جمهوری حضور نیافته است.
این سند در سال 1399 برای سومین بار رونمایی شد و جالب است که سندی که 18 سال طول کشیده تا رونمایی گردد هنوز برنامه اجرایی ندارد یعنی تعیین نیست نقش هریک از دستگاه های اجرایی در عمل به آن چیست.
از سوی دیگر در برنامه سوم، چهارم، پنجم و ششم توسعه آمده که 50 درصد سالمندان واجد شرایط تحت پوشش سازمان های حمایتی قرار بگیرند اما این قانون به خوبی اجرا نشده است. بعلاوه در سال 1385 اداره کل سالمندان در بهزیستی و در سطح شهر فرهنگسرای سالمند داشتیم اما این اداره و این فرهنگسراها حذف شدند و صورت مسئله کلا پاک شد.
ما قطعاً در سال های آینده دچار ابربحران سالمندی خواهیم شد؛ سالمندی زلزله نیست که نتوانیم آن را پیش بینی کنیم بلکه می توانیم با آمار و ارقام آن را پیش بینی کنیم و مسائل را حل کنیم اما اقدامی برای برطرف این مسائل انجام نمی گردد.
به هر حال ما در آینده با پدیده سالمندی جمعیت روبه رو می شویم که این مسئله اجتناب ناپذیر است. چگونه می توان با این بحران مقابله کرد؟
در جهان به سالمندی به عنوان یک صنعت برای سرمایه گذاری و فرصت کارافرینی و اشتغال نگاه می گردد و بیشترین اشتغال در کشوری مانند سوئد، مربوط به مسائل سالمندی و نگهداری و مراقبت از سالمندان در منزل بوده است.
اما در کشور ما حتی به عنوان یک فرصت نیز به آن نگاه نمی گردد؛ برای مثال الان 15 تا 20 درصد سالمندان احتیاج به خدمات مراقبتی دارند یعنی احتیاج به مراقبینی دارند که از یک ساعت تا 24 ساعت به آنها خدمات مراقبتی ارائه نمایند.
باتوجه به تعداد سالمندان موجود (9.3 میلیون نفر) و احتیاج 15 تا 20 درصد آنها به این مراقبت ها، می توانیم برای 1.5 تا 2 میلیون نفر شغل مراقبت از سالمند ایجاد کنیم و در عین حال به این سالمندان نیز خدمات ارائه کنیم اما از این ظرفیت استفاده نمی گردد.
این مسئله در حالی است که گفته می گردد برای ایجاد یک شغل پایدار به 700 میلیون تومان پول و بودجه احتیاج است در صورتی که در حوزه سالمندی با یک آموزش ساده می توان برای جوانان جویای کار و یا زنان سرپرست خانوار و جوانان اشتغال ایجاد کرد.
بعلاوه در سایر حوزه ها نیز می توان اشتغال زایی کرد برای مثال ما همانطور که یک خیابان در تهران برای پوشاک بچه ها داریم باید یک خیابان نیز برای پوشاک سالمندان داشته باشیم که این امر می تواند به اشتغال زایی یاری کند اما اصلاً این مسائل برای مسئولین موضوعیت ندارد.
الان بزرگترین چالش خانواده های دارای سالمند دسترسی به یک مراقب سالمند است؛ الان تعداد زیادی زنان سرپرست خانوار در کشور داریم که در پی شغل مناسب هستند و حقوق ناچیزی از سازمانهای حمایتی دریافت می نمایند در صورتی که می توان با منوط کردن پرداخت حقوق آنها به آموختن خدمات حوزه سالمندی، به آنها مهارت بیاموزیم و در کنار آن نیز برایشان اشتغال زایی کنیم ...
منبع: همشهری آنلاین